هلیا جان هلیا جان ، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

شاهزاده خانم کوچک

فرشته قشنگم

فرشته کوچولوی قشنگم الان انقد دلم برات تنگ شده راحت خوابیدی  وقتی خوابی خیلی ناز می شی چند وقت یه بار تو خواب کلی کش و قوس به بدن قشنگت می دی و صداتو صاف می کنی مثل جنین تو شکم جمع می شی و بعد کامل باز می شی نمی دونی چقدر خوردنی می شی که قربونت برم  بعضی وقتها هم با صدای بلند نفس می کشی صدات خییلی قشنگه ضبطش کردیم : آه آه آه با فاصله ای جوووووووووونم  29 تیر واکسن دوماهگی داری ، دیگه داری خانمی می شی برای خودت  الان دیگه خیلی چیزا رو تشخیص می دی . آویز موزیکال بالای تختتو خیلی دوست داری و هر وقت گریه می کنی با دیدنش آروم می شی و یکی دیگه هم هوای ازاد هست وقتی گریه می کنی ببرمت کنار پنجره آروم می شی و با چش...
29 تير 1392

یک قنداق جدید !

این قنداق رو خودم تنهایی اختراع کردممممم .  وقتی با هزار زحمت می خوابی دست و پاهاتو تکون می دی و بیدار می شی از روزی که رفتیم خونه مامان جون دیگه مرتب قنداقت می کنم و تو هم بهتر می خوابی  امروز می خواستم بخوابی و ناخنهات رو کوتاه کنم بعدش که تموم شد   دوتا بالش گذاشتم کنارت و دیگه نتونستی دستاتو تکون بدی .  اینجور مادر خلاقی هستم من  امروز مهمون داشتیم عمو و زن عمو و مهسا جون اومده بودن دیدنت  راستی مهسا جون امروز تو رو خوابوند تو گهواره و با صدای سشوار راحت خوابیدی . مهسا خیلی تو رو دوست داره گلم . یه جور خاص و ویژه  تو گهواره و با صدای سشوار راحت میخوابی ...
22 تير 1392

بد خوابی

بذار یه کم از حال و هوای این روزا بگم برات : دو شب پیش ساعت سه و نیم از خواب بیدار شدی وتا صبح دیگه نخوابیدی ولی نخوابیدنت اینطوری نبود که آروم باشی یه سره جیغ می زدی بابا خیلی ناراحت شد کلی دلش سوخت گفت لباس بپوشم بریم خیابون شاید آروم شدی  تو ماشین چون هم صدا هست هم حرکت خوشت میاد و آروم می شی اون شب نسبتا دیرتر از همیشه آروم شدی  بهت شیر دادم خوردی گاهی وقتی از دهنت بیرون می اوردی و با یکی دو تا جیغ منو بابا رو دعوا می کردی و دوباره شیر می خوردی  خوابت برد دیگه  ما هم برگشتیم خونه  جلو در خونه یه کم تو ماشین خاموش کردیم و نشستیم که اگه تو بیدار شدی دوباره راه بیافتیم ولی شما خوابت برده بود با س...
21 تير 1392